ناموجود
ناموجود
تحویل اکسپرس
محصولات اصل
لیوای حاصل رابطه نامشروع مادرش یعنی کوچل آکرمن با فردی دیگر در شهر زیرزمینی است. مادر او فردی لاابالی بود که روزی جسدش توسط برادرش یعنی کنی آکرمن پیدا شد. کنی همچنین لیوای را که در شرایط نامناسب فیزیکی در جلوی تخت مادرش یافت.
کنی تصمیم گرفت تا خودش از لیوای مراقبت کند. او چیزهایی که بلد بود را به لیوای یاد داد و او را بزرگ کرد: به او مهارتهای استفاده از چاقو را آموخت و نحوه رفتار در شرایط مختلف را یاد داد. لیوای نیز به عنوان یکی از اعضای خانواده آکرمن یاد گرفت که چطور از قدرت درونی خود بهره ببرد.
با گذشت زمان کنی هر آنچه که میدانست را به لیوای آموخت، با این حال او خودش را شخص مناسبی به عنوان یک پدر برای لیوای نمیدانست. روزی که لیوای در مبارزهای یک فرد دیگر را شکست داد، کنی با خشنودی از این بابت که لیوای مهارتهای مورد نیاز برای زنده ماندن در شهر زیرزمینی را آموخته است، او را ترک کرد.
لیوای آکرمن مدتها بعد با فورلن چرچ آشنا شد و فورلن تصمیم گرفت قدرت لیوای را در مبارزه با گروهی از اوباش محک بزند. در واقع نقشه فورلن این بود که ببیند لیوای ارزش ملحق شدن به گروه اوباش خود را دارد یا نه. او با دیدن قدرت لیوای شگفتزده شد و آنها سرانجام با هم دوست شدند و یک باند را تشکیل دادند.
یک روز بعد از یکی از سرقتهای آنها، فورلان اقدام به تقسیم سهم اعضا کرد. فولان با دانستن این موضوع که یکی از اعضای باندش یعنی یان پایش دچار جراحت است، به او سهم بیشتری داد. لیوای متوجه این موضوع شد و دلیل این اقدام فورلان را جویا شد. در هنگامی که فورلان در حال توضیح دادن وضعیت یان بود، یک دختر جوان به نام ایزابل به شکل ناگهانی وارد مخفیگاه آنها شد. او ظاهرا برای نجات یک پرنده و بازگرداندن آن به سطح زمین قصد داشته شهر زیرزمینی را ترک کند و این موضوع بدون پرداخت هزینه ناممکن بوده است. افرادی که به دنبال او بودند با دخالت لیوای و فورلان از گرفتن ایزابل دست کشیدند. ایزابل قبلا دیده بود که لیوای و فورلان از ابزار تحرک همه-جانبه استفاده میکنند، و از آنها تقاضا کرد تا او نیز به گروهشان بپیوندد. لیوای این موضوع را پذیرفت که باعث خوشحالی بسیار ایزابل شد.
بعد از این که ایزابل مدتی تمرین کرد و آن پرنده را نیز آزاد کرد، هر سهی آنها توسط افرادی برای انجام کاری اختصاص یافتند. این افراد پیش از انجام کار خرج و مخارج معالجه دوست آنها یعنی یان را داده بودند و او را برای درمان به کلینیکی به سطح زمین برده بودند. مشتری این کار یک اشرافی به نام نیکولاس لاوف بود و از آنجایی که او یک گروگان را در دست داشت، لیوای انجام کار را قبول کرد. هدف لاوف به دست آوردن اسنادی مربوط به کسب و کارش بود که این اسناد در دست یک فرمانده به نام اروین اسمیت بود. او همچنین برای شیرین کردن این معامله به لیوای و شرکایش اعلام کرد که در صورت انجام کار به آن سه حق شهروندی سطح زمین را خواهد داد.
ارتفاع | 16 سانتیمتر |
---|---|
طول | 10 سانتیمتر |
عرض | 4 سانتیمتر |
وزن | 100 گرم |
جنس | پیویسی |
نوع اسباب بازی | فیگور |
رده سنی | بزرگسال |
برند |
ناموجود
هنوز بررسیای ثبت نشده است.